به گزارش شهرآرانیوز؛ تا قبل از آنکه کمربند شمالی مشهد، راهش را از دل زمینهای پرتافتاده آن طرف شهر، باز کند، تماشای «اژدرکوه» از نزدیک، با آن هیبت اژدهامانندش، کار آسانی نبود. حالا میشود توی ماشین نشست و کمی دور از دودودم شهر، در فاصله میان «جاده سیمان» تا جاده «برزشآباد»، در کمربند شمالی مشهد، تجسم یکی از اساطیر کهن را دید و ما مشهدیها، چقدر حواسمان نیست که این اتفاق چقدر مهم است.
در شاهنامه به اختصار به این اژدها اشاره شده، اما همان چند بیت حکیم توس کافی است تا قصه دستمان بیاید. مختصر اینکه سام، پدربزرگ رستم، وقتی بناست نظر مثبت منوچهرشاه را برای ازدواج پسرش زال، با رودابه، دختر مهراب کابلی جلب کند، در ذکر خدمات خودش، به کشتن اژدهایی اشاره میکند که بر «کشفرود» چنبره زده بود.
سام، بنا به قصهای که تعریف میکند، با یک ضربه گرز، اژدها را میکشد و مردمان آن حوالی را از دستش نجات میدهد. حتی اشاره میکند که از همان ضربه اژدهاکشش، به «سامِ یکزخم» مشهور شده است.
اژدهایی که سام کشت، حالا در چشم اهالی، کوهی است که پانزده، بیستکیلومتری از کشفرود فاصله دارد، افتاده بر کناره بزرگراه شمالی مشهد، در محدوده میان روستاهای «فارمد» (پرمی)، «جغری»، «تبادکان» و «برزشآباد»؛ کوهی به ارتفاع حدود ۱۶۰۰ متر احتمالا در زمره نخستین ارتفاعات از رشتهکوه هزارمسجد.
تقریبا از هرجای دشت اطراف کوه، پاکوبی هست که آدم را میرساند به قله. بماند که به خاطر ثبت معدن سنگ (که سالهاست بلای جان کوهها شده) جادهای هم هست که تا کمرکش کوه ادامه دارد. پاکوبها هم که نباشند، سنگ و صخره تن اژدها، آنقدرها جای دست دارد که بشود از هرجایش، بالا رفت و رسید به قلهای که همه دشت توس را در افق دید خودش دارد، همه دشت توس را که اژدهای آلودگی سالهاست بر بالای آن چمبره زده و کاش که سام یکزخمی پیدا بشود و این اژدها را هم از پا دربیاورد.
قبل از اینها، برای سالها، تنها و تنها کوهنوردها و طبیعتگردها بودند که گاه و بیگاه از دامنههای اژدرکوه بالا میرفتند و در کمرکشش، به تماشای شهر مینشستند.
حتی اگر حال و حوصله کوهنوردی و بالارفتن از پاکوبهای اژدرکوه را ندارید، تماشای این اژدهای خفته را در کمربند شمالی شهر، توصیه میکنم، بماند که بهانه این تماشا میتواند بازدید از روستاهای تاریخی برزشآباد یا فارمد باشد. بخشی از تاریخ مشهد، آنجاست.